کد مطلب:277007 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:131

قم در نظر رسول خدا
در كتاب «تاریخ قم» كه ما عین عبارت را از آن كتاب نقل می كنیم و مرحوم علامه ی مجلسی -علیه الرحمه- نیز روایات مربوط به «قم» را در جلد 60 «بحارالانوار» از آن كتاب نقل فرموده است، در حدیثی كه از رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره ی شهر مقدس «قم» روایت شده چنین آورده است:

«امام جعفرصادق علیه السلام فرمود: كه حدیث كرد مرا پدرم محمدباقر و او از پدرش زین العابدین و او از جدش صلی الله علیه و آله كه او فرمود در آن شب كه مرا از این كلبه ی غبری بر آن گنبد خضرا آوردند (یعنی: مرا به آسمانها بردند) نظر صائب من بر بقعه ای افتاد (به زمین جبل) كه بغایت سبز و خرم و زمین او از زعفران نیكوتر و بوی او از مشك خوشتر (بود) پس در این میان ناگاه بدان موضع پیری را دیدم كه به زانو درآمده و تكیه بر سر هر دو زانوی خود كرده و برنسی، چه بر سر نهاده، یعنی: كلاهی بارانی پوشیده پس جبرئیل علیه السلام را گفتم حبیبی این چه بقعه است و مأوا و منزل كدام قوم است؟

جبرئیل علیه السلام فرمود یا رسول الله این بقعه را «قم» گویند، و در این بقعه، شیعه ی وصی تو و پسرعم تو علی بن ابی طالب علیه السلام باشند.

پس گفتم ای جبرئیل این پیری كه در اینجا به زانو درآمده است چه كس است؟

گفت: این علیه اللعنه ابلیس است. گفتم از ایشان چه می خواهد؟ گفت: می خواهد كه این طایفه را (یعنی شیعیان را) از وصی تو امیرالمؤمنین علیه السلام برگرداند و ایشان را با فسق و فجور خواند، پس گفتم ای جبرئیل مرا به نزدیك او بر، جبرئیل علیه السلام مرا به نزدیك او برد به كمتر از درفشیدن برقی، و گفتم او را كه ای ملعون برخیز و با طایفه مرجئه ملحده مشاركت كن در زنان و مالهای ایشان، كه اهل قم شیعه ی من و شیعه ی وصی و پسرعم من علی بن ابی طالب اند (علیه الصلاة و السلام) [1] .



[ صفحه 427]




[1] تاريخ قم، تأليف حسن بن محمد ترجمه حسن بن علي قمي فصل هشتم ص 93-92 و بحارالانوار ج 60 ص 207 و علل الشرايع ج 2 ص 572.